برای اینکه یک رهبر به موفقیت برسد باید افرادش هم به موفقیت دست یابند. با این که این مسالهای بسیار ساده است اما افراد به ندرت این را درک میکنند. الگوی رهبری با الگوی مدیریت متفاوت بوده است. الگوی کوچینگ میتواند مهارت رهبری را ارتقا دهد. در الگوی کوچینگی مدیر در نقش کوچ پیشرفت و بهبود افراد را تضمین میکند و در نهایت احتمال موفقیت هر شخص را افزایش میدهد.
کوچینگ، شناسایی پتانسیلهای ذاتی افراد
کوچینگ به دیدگاهی محترمانه نسبت به دیگران اشاره دارد. اگر رهبر، مهارتهای کوچینگ را به مهارتهای خود اضافه کند، متوجه خواهد شد که افراد تحت رهبری او، عضوهای ارزشمند تیم هستند چون دارای استعداد، مهارت و خلاقست ذاتی هستند. با این باور موجب رفتاری است که از افراد حمایت میکند و آنها را رشد میدهد و محیطی را به وجود میآورد که باعث آزاد شدن پتانسیل افراد میشود.
کوچینگ، فعالیتی مشارکتی میباشد
کوچینگ به جای اجبار کردن افراد، دربرگیرنده کار کردن با آنها برای دستیابی به نتایج مفید است. مشارکت در بطن مهارتهای جدید کاری است. به دلیل این که حوزه فعالیت مغز را گسترش میدهد و منابع بزرگی را فراهم میسازد. رهبرانی که مهارت کوچینگ را دارند، این موضوع را درک میکند و همیشه برای مشکلات، تقاضای بازخورد میکند.
کوچینگ به تمرکز دیگران روی ماموریت کمک میکنند
کوچها بزرگ به تیمهایشان کمک میکند تا همیشه نتایج نهایی زیر نظر بگیرند. یک تیم متمرکز، تیمی در حال انجام ماموریت است و متمرکز، عنصر اساسی موفقیت است.
کوچینگ به معنای اعتماد و اطمینان است
رهبری که دارای مهارت رهبری است و علاوه بر آن مهارت های کوچ را دارا باشد. میداند که در صورت وجود اطمینان در اعضای تیم اعتماد به نفس هم وجود دارد. با ریسک پذیری در سطوحی فعالیت کنند که چه بسا در محیط ترس و سرشار از ابهام، قابل رؤیت نباشند.
کوچینگ به معنای رشد افراد
یک باغبان آگاه است که دانه در محیط مناسب پنانسیل رشد را دارد. کوچ حرفهای باید محیطی را به وجود آورد که یادگیری در آن از راه تشویق و حمایت تحقق یابد.