تجربه های استارتاپی - کوتاه نوشت های دوم

کوتاه نوشت های محسن کامیاب نژاد - قسمت دوم

نوشتار: 17

"من یک سرمایه چند میلیونی میخوام ولی این سرمایه گذارا فقط بلدن تو پر ادم بزنن و از زیر سرمایه گذاری در برن. من موندم اینا که این همه پول دارن و خوابیده تو حسابشون و چند میلیون براشون پولی نیست، چرا اینقدر وسواس بخرج میدن."

اگر این جمله یا شبیه این جملات از ذهنتون گذشته، مطمان باشین این تفکر متوقعانتون قطعا شما رو با مشکل مواجه می کنه. چند میلیون که سهله، سرمایه گذار حق داره برای 1000 تومنش هم حساب کتاب کنه. اینکه یک مجموعه یا یک نفر خیلی پول داره و اتفاقا پولش هم خوابیده و بی استفاده است، اصلا دلیل بر این نیست که باید بیاد روی ایده من سرمایه گذاری کنه.

کلا باید سعی کنم هر تفکر مبتنی بر توقع رو از خودم دور کنم. باید به این باور برسم که اصل بر اینه که هر کسی برای یک ریال پول و سرمایش زحمت کشیده و حق داره خودش براش تصمیم بگیره.


نوشتار: 18

من باید صبر کنم. صبر معجزه میکنه. شاید مقابلش این بیاد که سرعت خیلی مهمه، اگه دیر بجنبی، میدون رو از دست دادی. ولی من جور دیگه ای نگاه می کنم و بازم صبر میکنم! مطمانم اگر همه تمرکزم روی یک سرویس خوب و مفید و کاربردی باشه و تمام تلاشم توی رفع مشکل کاربرام باشه، حتی اگر خیلی طولانی بشه، بازم پیروزم.

اونی که در اخر بمونه، برندست!


نوشتار: 19

همش نگران رقبا هستم؟!

من رقبا رو ول کردم! ترجیح میدم وقت با ارزشم رو بجای هی اندازه گرفتن لحظه ای مکان و سرعت رقبا و فاصلشون تا من و ایده های اجرا شده و نشدشون و ... به توسعه و افزایش کیفیت سرویس خودم اختصاص بدم. قطعا باید در یک نگاه کلی رقبا رو رصد کرد. ولی نه اینکه شب و روزم تحلیل مسیر حرکت رقبا باشه و همش استرس و نگرانی میزان فاصله اونا با ما!

ولش میکنم، با خیال راحت! کار خودمو انجام میدم.

چیزی که موندگاره، محصول/سرویس خوبه.


نوشتار: 20

بیماری Over feature syndrome!

حس می کنم که باید تا میتونم فیچر های جدید به سیستمم اضافه کنم! احساس میکنم خیلی توانایی دارم توی بزرگ کردن سیستمم. در این صورت هست که دچار آور فیچر سیندروم شدم! این فیچرها مثل انگشتان بزینسم هستن که باید قطعشون کنم. با همه درد و خونریزیش. باید مشخص کنم میخوام چیکار کنم و تمام تمرکزم رو بذارم روی افزایش کیفیت و توسعه ایده اصلیم. باید بتونم به خیلی از ایده ها و اینوویشن ها در زمان شروع کار، نه بگم. باید تخصصی روی یه چیز مشخص اصلی کار کنم.


نوشتار: 21

اختلاف نظر، چالش، ناسازگاری، دلخوری، ناراحتی و به طور کلی "تفاوت"، بین اعضای یک تیم طبیعیه و خطری برای تیم ایجاد نمیکنه. چیزی که طبیعی نیست و خطرناکه، عدم توانایی رسیدن به یک تفاهم روی این تفاوت ها هست.

راهکار مهم رسیدن به تفاهم هم وجود یک محیط شفاف و فضایی مساعد برای گفتگوی صریح همراه با احترام و بدون نگرانی از عواقب بیان نظرات هست.


نوشتار: 22

هر وقت در یک شرایطی قرار گرفتم که نمیدونستم باید صبر کنم یا عجله، صبر رو انتخاب کردم. سودش خیلی بیشتره!


نوشتار: 23

من اهل ریسکم! ریسک، نه قمار! کافیه بدترین حالت به اضافه هزینه و ارزشی که برام ایجاد میکنه رو یک بررسی بکنم. اونوقت کاملا مشخص میشه که این ریسکه یا قمار! اگه ریسکه انجامش بدم یا نه! خیلی راحت!


نوشتار: 24

یه زمانی وقتی از وبسایت یا اپلیکیشن یکی از استارتاپ های بزرگ استفاده میکردم، به محض اینکه یه باگی یا خطایی یا کمبودی میدیدم، بادی تو غبغب مینداختمو مثل یک ادم خیلی حرفه ای نگاهی از بالا به پایین به اون استارتاپ مینداختمو اونا رو بخاطر این مسایل مواخذه میکردم! الان که خودمم وسط کارم (در قالب یک استارتاپ تازه کار) و میبینم که واقعا یسری چیزا اصلا مهم نیستن و خیلیا ایمیل میزنن و پیام میفرستن که شما بلد نیستین، من ایده ای دارم که خیلی جامع تر از طرح شماست، شما بلد نیستین بزینس مدیریت کنین و ازین دست انتقادات، دیگه فقط عظمت ایجاد فرایند و حرکت بزینس در جامعه توسط اون استارتاپ ها رو میبینم و بخاطر 4 تا فیچر، مواخذشون نمیکنم!


نوشتار: 25

نمیدونم این برداشت من درسته یا نه،

ولی فکر میکنم پلتفرم و مسایل فنی، مغز یک بزینس هستن و مارکتینگ و شناخت بازار، قلب بزینس.

شاید در آینده نظرم عوض بشه!


نوشتار: 26

بعضی وقتا بحث شده که پلتفرم و مسایل فنی مهم نیستن و فقط بازار رو بچسب.

این داستان مال شروع بزینسه، وقتی که شناخت بازار برای شروع واقعا مهمتر از مباحث فنی هست. ولی وقتی بزینس راه میفته، نقش پلتفرم و توان فنی خیلی پر رنگ میشه. نمیگم اگر نباشه بزینس میخوابه ولی مطمانم اگر پلتفرم خیلی قوی باشه سرعت رشد و هک رشد رو خیلی بالا میبره.


نوشتار: 27

اگه بتونیم بجای بزرگ کردن تیم و انجام کارهای روتین، تا جایی که میتونیم نقش ها و کارهای مورد نیازمون رو با خلاقیت واگذار کنیم به پلتفرم، این یعنی بعدی از هک رشد رو تونستیم تجربه کنیم!


نوشتار: 28

سعی کنم overreact نباشم!

باید یکم خوددار باشم! قرار نیست سر هر مساله و چالشی که پیش میاد حتما در همون لحظه عکس العمل نشون بدم! یخرده صبر کنم، فکر کنم، قطعا بهترین تصمیم خودشو بم نشون میده!


نوشتار: 29

فکر میکنم میزان غرغر کردن و هی به زمین و آسمون گیر دادنم، با تمرکز و نرخ رشدم، رابطه عکس داره!


نوشتار: 30

من باید در یک تیم، بهترین رو برای همکارانم بخوام. این یک پارامتر اصیل در استحکام روابط و پایداری یک تیم بخصوص در وهله شروع هست.


نوشتار: 31

راحت ترین کار اینه که دلیل همه مشکلات و عدم موفقیت ها و شکست هامو بندازم گردن مسولین و جامعه و ارگان های ذیربط! واقعا سادست! و گرنه مجبورم با همه ناعدالتی ها و تبعیض های موجود و مشکلات و موانع کسب و کارها و سنگ اندازی ها و فیلترکردن ها و غیره و غیره، بازم به راهم ادامه بدم! واقعا سخته!


نوشتار: 32

همه ی 100درصد مسولیت های موجود در هر رابطه ای (در اینجا رابطه کاریم با همکارانم)، به عهده منه! همه باید اینطور فکر کنن!

والا اینو فقط من نمیگم! دارن هاردی هم میگه!


نوشتار: 33

قبول دارم یسری المان های مهمی در موفقیت و شکست استارتاپ ها دخیله که هممون دیدیم و شنیدیم از جمله ولیدیشن و مارکت و جذب سرمایه و ... . به نظرم اینا از جنس دانش هستن و میشه باگذر زمان مرتفعشون کرد. ولی واقعا معتقدم تیم، جنسش چیز دیگه ایه و اگه تیم، تیم باشه اینا رو میتونه رد کنه. یجورایی تیم خوب نقش کمک فنری رو داره که ناملایمات و پستی و بلندی ها رو تا حد توانش میتونه کاور کنه و اسیبی به ماشین استارتاپ نزنه.


نوشتار: 34

هیچ نسخه مشخصی برای بزینس من وجود نداره! خودم باید نسخه خودمو پیدا کنم

خیلی از متدها هست، تکنیک های فروش و خیلی چیزهای دیگه. اینا رو باید بدونم ولی در نهایتم باید A/B تست کنم.


مشاهده کوتاه نوشت های اول