اطناب و ایجاز


بحث «اطناب» و «ایجاز» یکی از مباحث هشت گانه علم معانی است و جایگاه ویژه‌ای در این علم دارد. جلال الدین همایی در این باره می‌نویسد: «مبحث ایجاز و اطناب به قدری مهم است که بعضی آن را اساس بلاغت شمرده و بلاغت را به کلام موجز تفسیر کرده‌اند. حق این است که اگر تمام بلاغت نباشد، لااقل یکی از ارکان اساسی است.» (معانی و بیان، ص131)

شمس قیس رازی در معنی ایجاز می‌نویسد: «ایجاز آن است که لفظ اندک بود و معنی آن بسیار... »(المعجم فی معاییر اشعارالعجم، ص326) وی به جای «اطناب» اصطلاح «بسط» را به کار ‌برده و در تعریف آن می‌نویسد: «بسط آن است که معنی را به الفاظ بسیار شرح کند و به چند وجه آن را موکد گرداند.» (همان، ص327)

خطیب قزوینی هم در تعریف ایجاز و اطناب می‌نویسد: «... ایجاز، کاستی لفظ از اصل مراد است در حالی که اصل مراد را بفهماند و اطناب، افزونی فایده بخش لفظ بر معنی است.»(کرانه‌ها، ج 2، ص477)

علاوه بر ایجاز و اطناب عناوینی مانند: ایجاز مخّل، اطناب ممل، تطویل و حشو هم در کتب علوم بلاغی مطرح شده‌ است. ایجاز مخلّ آن است که سخن به اندازه­ای مختصر باشد که مقصود گوینده را نرساند و اطناب مملّ آن است که گوینده با طرح توضیحات اضافی موجب ملالت و خستگی شنونده گردد. در تطویل نیز مطالبی مطرح می ­شود که برای شنونده فایده‌ای ندارد.