شعر انقلاب اسلامی همگام با شکل گیری انقلاب، از نیمه خرداد 1342هـ . ش، فارغ از هیاهو های روشنفکری دوران پیش ـ که بیشتر به سازش با طاغوت ختم می شد ـ جایگاه حقیقی خود را در میان عامه مردم به دست آورد و مسیر خود را مشخص کرد. شاعران انقلاب، فرزندان زمانه خویش هستند. دردها و رنج ها و نابسامانی های جامعه را با تمام وجود لمس می کنند و می کوشند تا با سخن خود محرمی برای اسرار مردم و مرهمی برای دردهایشان باشند.
شعر انقلاب اسلامی، به معنای واقعی، شعر مردمی است. شاعر این سبک همدوش، همسنگر، همدل و همزبان با مردم می باشد. از درد مردم، رنج می برد و با شادی آنان شاد می شود. با کمی تسامح، می توان شعر انقلاب اسلامی را تاریخ منظوم انقلاب نامید؛ فراز و نشیب های آن، تحت تأثیر فراز و نشیب هایی است که مردم شاهدش بوده اند و با آن زندگی کرده اند.
در بررسی ادوار مختلف شعر فارسی باید زمینه ها، تحولات اجتماعی ـ سیاسی و دگرگونی های فرهنگی و حتی معیشتی را زیر نظر داشت تا بررسی ها واقع بینانه و به دور از هرگونه پیش داوری باشد. انقلاب اسلامی به عنوان واقعه ای بزرگ که سرنوشت ملت ایران را در برهه ای درخشان و تاریخی رقم زده است، نمی تواند از این قاعده مستثنی باشد؛ حادثه ها و لحظه های انقلاب آشکار و پنهان به دنیای شعر راه یافته اند. وقوع حادثه های بزرگ، لحظه های خطیر و سترگ، لحظه هایی که با حیات و مرگ انقلاب پیوند داشت، نمی تواند و نباید بر سروده ها و احساس شاعران بی تأثیر باشد. شعر انقلاب اسلامی، شعری پویا و متحرک است که شمیم طراوت و سرزندگی از واژه واژه آن به مشام می رسد. در شعر این دوره بر خلاف دوره های قبل که یأس و سرخوردگی در اشعار شاعران موج می زد، دیگر از واژه های شب و زمستان و وحشت و بن بست اثری نیست و اگر گاهی به چنین مفاهیمی برمی خوریم، بیشتر مراد نفی آنها و بشارت روشنی و امید و پیروزی است....