
از همان روزی که وارد این حرفه شدم، میدانستم شغلم فقط درباره تعمیر دستگاهها نیست؛ درباره آرامش مردم است. درباره اینکه در گرمای شرجی تابستان گیلان، کودکی با خیال راحت بخوابد. درباره اینکه در سرمای مهآلود زمستان، خانوادهای دور بخاری جمع شوند و صدای نفس کشیدن آرامشان، نشانگر آسایششان باشد.
اسمم امیر است. از سال ۱۳۹۳ در گیلان کارم را با شرکت «تهویه هوشمند» شروع کردم. هر روز صبح با این حس از خواب بیدار میشوم که ممکن است امروز، یکی از آن روزهایی باشد که بتوانم تفاوتی واقعی در زندگی کسی ایجاد کنم.
گیلان را «شهر باران» مینامند. بارانهایی که بیوقفه میبارند و رطوبتی که گاهی نفس آدم را بند میآورد. حالا تصور کنید در چنین آبوهوایی، سیستم تهویه مطبوع شما از کار بیفتد. خانه یا ادارهتان مثل یک گلخانه بخار کند. درست همینجاست که ما وارد صحنه میشویم.
اما داستان امروز، دربارهی یک تجربهی خاص است. روزی که به خانهای قدیمی در لاهیجان فراخوانده شدیم. زنی مسن زنگ زده بود و صدایش نگران بود. سیستم سرمایشیاش از کار افتاده بود و نوههایش از تهران به دیدنش آمده بودند. وقتی رسیدم، همهچیز از کار افتاده بود. کمپرسور در سکوت مطلق. فیلترها مثل پتو گرفته، و بوی رطوبت همه جا پیچیده بود.
دستم را گذاشتم روی کمپرسور، انگار سالهاست فریاد میزند اما کسی صدایش را نمیشنود.
شروع کردم. فیلترها را تعویض کردم، کویلها را شستم، گاز مبرد را بررسی کردم. با دقت سیمکشیها را چک کردم، مثل نوازندهای که سازش را کوک میکند. انگار هر پیچ و مهرهاش حرفی برای گفتن داشت.
دو ساعت بعد، سیستم روشن شد.
صدای آرام و یکنواخت آن، برای من مثل موسیقی بود. و نگاه خانم پیر، که لبخند زد و گفت: «چقدر سبک شدم.»
من آن روز فقط یک دستگاه را تعمیر نکردم. یک خاطره را نجات دادم. نوههایی که با خیال راحت دور میز صبحانه نشستند. خانهای که دوباره نفس کشید.
در دنیای تهویه مطبوع، ما فقط با دستگاهها کار نمیکنیم. ما با زمان، با زندگی، با آسایش مردم سر و کار داریم. و این یعنی هر فیلتر تمیزشده، هر کویل شستهشده و هر پیچ سفتشده، تکهای از یک زندگی بهتر است.
ما در تهویه هوشمند، با دانش روز، تجهیزات پیشرفته و مهمتر از همه، با قلبهایی متعهد کار میکنیم. از رشت و بندر انزلی گرفته تا آمل و گرگان، در گرما و سرما، شب و روز، آمادهایم تا آسایش را دوباره به خانهها برگردانیم.
و اگر از من بپرسید چه چیزی از همه بیشتر مرا به این کار وفادار نگه داشته، میگویم: «لبخند کسی که دوباره راحت نفس میکشد.»
منابع