چشم دل


چشم بصیرت، چشم باطن، چشم برزخی

چشم دل باز کن که جان بینی آن چه نادیدنی است آن بینی

هاتف اصفهانی

چشم دل یک موهبتی الهی است که نصیب هر کس شود، به نوعی شهود می­ رسد؛ این فرد حقایق هستی را با چشمی بازتر دیده و آن سوی دیوار محسوسات را هم تماشا می­ کند. رسول اکرم(ص) می­ فرمایند: «ما من عبد الا و فی وجهه عینان، یُبصر بهما امر الدنیا و عینان فی قلبه یبصر بهما امر الآخره، فاذا اراد اللّه بعبد خیرا فتح اللّه عینیه اللتین فی قلبه فابصر بهما ما وعده بالغیب...؛ هیچ بنده ­ای نیست مگر آن که دو چشم در صورت دارد که با آن دو، کار دنیا را می ­بیند و دو چشم در دل دارد که با آن دو، امر آخرت را می ­بیند. پس هرگاه خداوند نسبت به بنده ­ای اراده خیر داشته باشد، دو چشم درون او را باز می کند، تا با آن دو دیده دل، آن چه را خداوند بر اساس غیب به او وعده داده است، ببیند...»(میزان الحکمه، ج 5 ص 224)

چشم دل باز کن که جان بینی آن چه نادیدنی است آن بینی

هاتف اصفهانی

منظور از دیدن با چشم دل، ادراک شهودی و دریافت حقایق از طریق باطن و قلب است. بر اساس آموزه های دینی، این نوع دیدن، امری ممکن و میّسر است؛ از امام علی(ع) سؤال شد: «آیا خدایت را دیده ­ای؟» فرمودند: «خدایی را که ندیده ام، پرستش نمی­ کنم.» سؤال شد: «چگونه او را دیده ­ای؟» فرمودند: «دیده­ ها توان دید او را ندارند؛ لیکن قلوب به حقیقت ایمان، وی را مشاهده می­ کنند.»(اصول کافی، ج ۲، ص۱۶۶)

اگر انسان، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات، به نوافل و رعایت تقوا و پاکی، موفق شود، چشم دلش باز شده و حقایقی را مشاهده می­ کند که با چشم ظاهری قابل مشاهده نیست. امام صادق(ع) به نقل از خداوند فرمودند: «مایتقرب الی عبد من عبادی بشی احب الی مما افترضت علیه و انه یتقرب الی بالنافلة حتی احبه فاذا احببته کنت اذا سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها ان دعانی احببته و ان سألنی اعطته؛ بنده ­ای از بندگان من به من نزدیک نمی شود به چیزی(عملی) که نزد من محبوب­تر باشد از آنچه براو واجب کرده ­ام و همانا بنده به وسیله نافله به من نزدیک می ­شود تا آنجا که او را دوست بدارم چون دوستش داشتم، گوش او هستم که بدان می ­شنود و چشمش که بدان می بیند و زبانش که با آن سخن می­ گوید و دستش که با آن می­ گیرد، اگر مرا بخواند، جوابش می ­دهم و چنانچه از من[چیزی] بخواهد، به او عطا می ­کنم.»(اصول کافی، ج 4، ص53)