مداد
ورود
ثبت نام
Rose
ما چون نمیخواستیم با جریان اب پیش بریم وسط راه خورد شدیم .
دنبال کن
21
پست
1
دنبال کننده
0
دنبال شونده
سرخ رگ
اون :] ، واسم حکم قلبم و داره حکم سرخ رگم و داره حکم ضربان قلبم ، استخون ترقوه ام ، شاه رگم ، ضربان قلبم اون برام حکم هر چیزیو داره که یه ادم بدون اون حتما میمیره، اون اکسیژن منه :] کسی بهش اخم نکنه :
Rose
۲۴ اسفند
-
۱ دقیقه
اولین سوژه
این دفعه نوبت اون وری هاست ، سمت چپ خودم را می گویم. همیشه که نمی شود از راست شروع کرد. من با قاب دستانم فریم دوربین پولاروید خودم را می سازم
Rose
۲۰ اسفند
-
۱ دقیقه
سه پاکت سیگار
با دست راستم سیگار و گذاشتم گوشه لبم و فندک و از توی جیب شلوارم در اوردم و دکمه جیب شلوارمو بستم و پامو به تیر چراغ برق پشت سرم تکیه دادم و شروع کردم فندک زدن یه بار ، دو بار ، سه بار... روشن نمیشد، کلافه شدم و اومدم از پیرمرد کهنه پوشی که کنار در دانشگاه بساط کرده بود فندک گرفتم و فندک اول و که زدم سیگار روشن شد و فندک خاموش ، فندک و برگردوندم و برگشتم توی دانشگاه سر جای خودم پیش تیر برق نرسیده به در دانشگاه و داشتم کام اول و میگرفتم و اطرافم و نگاه میکردم که سیگار بین لبام شل شد و دود سیگارم مثل بخاری که توی زمستون روی شیشه نشسته باشه دیدم و تار کرد
Rose
۱۵ بهمن
-
۲ دقیقه
بازنشستگی
حال اون کارمند بازنشسته ای رو دارم که نگهبانی اجازه ورود به ساختمون اداره رو بهش نمیده
Rose
۲۹ دی
-
۱ دقیقه
نه و نیم
پنج سال پیش بود توی یه همچین موقع هایی حدودای ساعت نه و نیم یا ده شب بود که از کلاس داشتیم با یکی از همکلاسی های مدرسه برمیگشتیم و توی راه در مورد یه موضوعی گرم حرف زدن بودیم که گفت : من فقط به فلانی که صمیمی ترین دوستمه در مورد این موضوع گفتم :
Rose
۱۹ دی
-
۱ دقیقه
بیکلام
دعوامون شده بود و یکی اون میگفت یکی من تا اینکه بعد از اخرین جمله ای که من گفتم سکوت کرد
Rose
۷ دی
-
۲ دقیقه
چند لحظه..
تا مرگ چیزی باقی نمونده بود ، همه چیز بی ثبات و بهم ریخته شده بود و دنیا عین یه خونه پر از اشوب و پر از سر صدا شده بود و به قفسه سینه ام فشار میاورد و توی اون موقعیت دلم میخواست یکی دستم و بگیره و از دنیا ببرتم بیرون ، ببرتم به یه پارک یا کنار دریا یا هر جایی که باد بیاد و توی یه ظهر خلوت و اروم که فقط صدای وزش باد میاد و هیچ جنبنده ای تا چشم کار میکنه دیده نمیشه، بشه توی اونجا بی دغدغه از لحظه بعدی که نیومده راحت نفس کشید
Rose
۲۹ آذر
-
۱ دقیقه
بخار نفساش
تا پنج ثانیه پیش کنارم بود یهو غیبش زد و همینجوری که با نگاهم دنبالش میگشتم با دو تا جفت اسکیت برگشت
Rose
۲۰ آذر
-
۲ دقیقه
هیجده تا ایستگاه
دست به جیب تو ایستگاه اتوبوس تن لشمو انداخته بودمو و پاهامو درست عین این دوراهیا همچین جدا از هم دراز کرده بودم و به ماشین هایی که عین برق و باد میگذشتند چشم دوخته بودم و تو دلم میگفتم :خدایا کرمتو شکر یه سری از کله گنده هات قام قام با این ماشین های جینگلیشون خیابونو تخت گاز فرش میکنن بعد توی این سگ لرز زمستون لاکردار ما باید پیرمون در بیاد تا یه ماشین مشتی ممدلی گیر بیاریم و تازه شانس بیاریم راننده اش حال و هواش روال باشه که پرش به پرمون گیر نکنه هعی ناز شصتت از همه لحاظ ابادمون کردیا دمت گرم. گوشی نوکیا ان هفتاد زپرتیمو از تو جیب سولاخ کاپشنم در میارمو از انعکاس نور ماشین ها روی جاده خیس و ترکیبش با نور زرد تیر چراغ برق خیابون دویم و یه مشت اس و پاس تر از خودم که اونطرف خیابون کارتون خوابن و خلاصه از همه این قاب یک عکس میگیرمو به عنوان پشت صفحه میندازم رو صفحه دو سانتی گوشیمو باهاش تا مدت ها حال میکنم و گوشیمو میندازم گوشه جیبم و دست هام رو به همون حالت قبل بهم گره میکنم و کفشهام رو عین این بچه مدرسه ایای دماغو تکون میدم و توی همون حین یه پسر از این بالا شهریا با هودی کلاه دار از
Rose
۱۷ آذر
-
۵ دقیقه
عشق اول او
در سکوتی که حرف گدایی میکند و در شبی که در خاموشی مطلق فرو رفته است با روشنایی تیر چراغ برق چشمک زن در کنار هم روی کاشی های پیاده رو راه میرویم و هر کدام دستمان توی جیب پالتوی خودمان است
Rose
۲۳ آبان
-
۳ دقیقه
مرد پیانیست و من
توی یک کافه شلوغ و در بدو ورود در گوشه کافه پیانیستی که انگشت های کشیده و ناخن های تیزش روی سیاه و سفیدی ِ کلید های پیانو می رقصند و صدای قاشق چنگال هاو گاها خنده های جمعیت باعث میشوند صدای پیانو به گوش نرسد
Rose
۱۹ آبان
-
۱ دقیقه
عاشقانه های خرکی
تنها و اخرین باری که دبیر ریاضی دبیرستانمون نیومده بود سر کلاس و یکی رو به جای خودش فرستاده بود و اون دبیرجایگزین که تقریبا میانسال و به نسبت استایل خوبی داشت شروع کرده بود از زندگی خودش صحبت کردن از اشنا شدنش با همسرش شروع کرد و تا روند رشد تنها نوه اش توی خارج از کشور رو کامل تعریف کرد جوری که ترجیح میدادیم یه لنگ پا دم دفتر یه روز کامل بایستیم اما دیگه یه کلمه از این داستان و نشنویم و توی همین هاگیر واگیر یکی از بچه ها هم شروع کرده بود به مسخره بازی در اوردن ، مثلا دبیر جایگزین میگفت : همسرم وقتی بچه دار شدیم گفت بمون خونه و دیگه نرو سر کا
Rose
۵ آبان
-
۲ دقیقه
دریای دنیا
دنیا مثه دریا میمونه با یه موج یه سریا میرن و با یه موج دیگه یه سریا میان بین این موج تا اون موج قراره جزر و مد بشه ، اب دریا کم و زیاد بشه ، سیل بیاد یا یکم اونور تر دقیقا کنار گوشمون سونامی و گرداب ایجاد بشه و ... اره ،.. اینا همشون اتفاق میفتن همونطور که دریا غروب و بعدش تاریکی شب رو به همراه داره اما از اونور که نگاه کنی دریا رنگین کمون هم داره ، طلوع افتاب هم داره ..و دقیقا دراین بین، این وسط بستگی داره که تو با چه انگیزه ای هر روز از خواب بیدار میشی
Rose
۱۷ مهر
-
۱ دقیقه
هیتلر
هیتلر بزرگترین مرد دیکتاتورستیز قرن که همه بر عاشق بودن اوگمان می بردند با دستهایی که مدعی هنر بودند در جنگ جهانی دوم خون هزاران کشته را روی صفحه تاریخ نقاشی کرد . به مراتب از خودم میپرسم ادم عاشق مگر به جای گُل اسلحه به دست می گیرد؟ ادم عاشق مگر بی رحم می شود؟ و بعد هزار بار یا شاید صد هزار بار جواب می دهم نه، ادم عاشق که باشد، به نور رنگ می دهد و به هر جنبنده ای عشق ، دست عاشق تا ابد اغشته به رنگ خواهد بود نه به خون . اصل چنین ادمی پر شده از ذهنی بود سراسر سیاه، قلبی تیره و وجدانی خاموش
Rose
۱۳ مهر
-
۱ دقیقه
حوالی جمعه
حوالی جمعه بود و هوای اتاق از دود سیگار سنگین شده بود و بحث بین ما بالا گرفته بود تا اینکه لیوان را از روی کانتر برداشتم و محکم کوبیدم زمین و لیوان هزارو یک تکه شد اما صدای شکستن قلب سارا به مراتب از لیوان بلند تر بود جوری که با هر هقهقه سارا گوشم زنگ میزد
Rose
۲۸ شهریور
-
۱ دقیقه
خاکستر زیر اتشم
مرا از اینجا دور کن و ببر به دنیایی که گل ها هر صبح برایم ترانه زندگی بخوانند و پرنده ها نغمه شاد زیستن را در گوشم زمزمه کنند
Rose
۷ شهریور
-
۱ دقیقه
مقصد کجاست؟
در غروبی که پرده داشت در بغل باد به پنجره خیانت می کرد، من از قلب شکسته پنجره دستان مردی را دیدم که دور کمر زن دیگری حلقه شده بود و با لبخند ارزو هایش را در تابلوی اسمان برای زن با انگشت اشاره نقاشی میکرد با دیدن هر سکانس از این کابوس تلخ پس لرزه ای در دلم دریچه ها را میشکافت و راه خروج خون را مسدود میکرد
Rose
۶ شهریور
-
۲ دقیقه
جنگ بی نفس
شهر شب هنگام سقوط کرده و در محاصره دشمن قرار گرفته و پیشروی دشمن بسیار سریع تر از رسیدن خبر ان به گوش مردم غیر نظامی بوده و اندک عده ای در مقابل دشمن سینه سپر کردن
Rose
۲ شهریور
-
۱ دقیقه
خانه مادربزرگ
همیشه در تار و پود خاطراتم خانه قدیمی مادربزرگم نقش بسته بود پنجره های چوبی ، حوض ماهی ها،گربه ای که همش در انتظار نوازشه و گلهایی که زیبایی رو دکلمه میکنند. مادربزرگی که گیسوان پریشان همچو پیچک در هم تاب خورده اش و رخ سپید همچو اینه و لپ های گل انداخته یِ همچو سیب سرخ اش به زیبایی چهار فصل بود . همان قصه گوی پیری را می گویم که بوی بهار نارنج پیراهنش از خود بی خودت می کرد . هنوز دستان ناتوان و چروکیده اش که به برگ های پاییزی می ماند ، در ذهنم جا خوش کرده است ، دستانی که بی درنگ رج به رج بافتنی را می بافتند ، بافتنی ای که از طبیعت الهام گرفته شده بود انگار. راستی !! حیات خانه اش که در تصوراتم قلب خانه محسوب میشد،حیاتی که ابی بی امتدادی ان را پوشش می داد و زمینی که خیس بودن همیشگی اش از ذهنم بیرون نمی رود ،حیاطی که پر از نوای پرندگان صبحگاهی بود و گل های کاغذی ای که یاس های از درخت افتاده در ان خود نمایی می کردند و خانه ای که هر وجه اش برای هریک از فصول سال بنا شده بودند وپنجره ای که گلدان های کنارش همچو قاب بر دیوار عمل می کردند وشب های سرد و مهتابی که نور ماه به گچ بری های اتاق نشیمن ج
Rose
۳۰ مرداد
-
۲ دقیقه
قفل قلب بیوک اقا
اواخر دوران قاجار بود که یک روز دم دمای عصر پیرزن سیب سرخ به دست روی لبه حوض خالی از اب نشسته بود و به مرد پیرش نگاه می کرد که عصا به دست در باغ خشکیده راه میرفت
Rose
۲۹ مرداد
-
۴ دقیقه
اخرین روز پاییزی
به شیشه ی بخار گرفته پنجره نگاه میندازم که در میان تاریکی اتاق تنها تک چراغ انتهای خیابان است که این چار دیواری را روشن نگه داشته است و من چنان مجنونی که زیر درخت صد ساله نشسته ،گوشه ای کز کرده ام و با سر انگشتان یخ زده ام روح خرمالوی تازه چیده شده را لمس می کنم و پاسی از این دقایق نگذشته که خودم را میبینم که پاهایم مرا به سمت و سوی جایی بیرون از این خانه میبرند و کمی ان طرف تر پیر چند صد ساله ای مرا دعوت میگیرد به تنها سرمایه اش، همان چند تکه چوبی که در اتش می سوزند ، من با بی اعتنایی در راه خودم قدم برمیدارم که به جز ان پیر، گرمای اتش هم وجود یخ زده ام را دعوت میگیرد
Rose
۲۷ مرداد
-
۲ دقیقه